با سلام خدمت بازدید کننده عزیز امیدوارم از مطالب رضایت کامل داشته باشید با تشکر(اسماعیل اعتمادی)
<-PollName->
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 30 بازدید دیروز : 5 بازدید هفته : 30 بازدید ماه : 51 بازدید کل : 23343 تعداد مطالب : 420 تعداد نظرات : 3 تعداد آنلاین : 1
.
معرفي صفحه به دوستان
ايميل شما *
ايميل دوست شما *
ايميل دوست ديگر شما
روزی لقمان حکیم در کشتی سفر می کرد. تاجری وغلامش نیز در آن کشتی بودند . غلام بسیار بی تابی و زاری می کرد و از دریامی ترسید . مسافران خیلی سعی کردند او را آرام کنند اما توضیح و منطق راهبه جایی نمی برد .ناچار از لقمان حکلیم کمک خواستند و لقمان گفت که غلامرا با طنابی ببندند و به دریا بیندازند . آنان این کار را کردند و غلاممدتی دست و پا زد و آب دریا خورد تا اینکه او را بالا کشیدند . آنگاه او روی عرشه کشتی نشست عرشه را بوسید و آرام گرفت . این حکایت همه ماست هنگام مشکلات و ناملایمت ها ناله می کنیم و غر می زنیم و غمگین می شویم . ما هنگام درد و رنج اگر به درد های بزرگتری دچار شویم مشکل فعلیمان را از یاد خواهیم برد . پس پیش از اینکه خداوند حکیم ما را به درون دریا بیندازد زندگی را بخاطر آنچه که داریم سپاسگزار باشیم و نگذاریم ناراحتی و غصه ما را فلج کند . نظرات شما عزیزان: نام : آدرس ایمیل: وب سایت/بلاگ : متن پیام: نظر خصوصی کد را وارد نمایید: عکس شما آپلود عکس دلخواه: نویسنده: دبیر عشق ׀ تاریخ: شنبه 20 مهر 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید
نظرات شما عزیزان:
کد را وارد نمایید:
عکس شما
فال حافظ
قالب های نازترین
جوک و اس ام اس
جدید ترین سایت عکس
زیباترین سایت ایرانی
نازترین عکسهای ایرانی
بهترین سرویس وبلاگ دهی
Template By: NazTarin.Com